Monday, June 23, 2008

کابوس

من بیدار بودم، داشتم از خواب پا می شدم که یکهو یه گربه اومد تو خوابم و گفت: میو، سلام اسم من گربه اس، اسم شما چیه؟
من هم با لبخندی بهش سلام کردم وگفتم: من آدمم، دختر حوا، از آشنایی تون خوشبختم.
گربه پشت چشمی نازک کرد، به دمش چرخی داد وگفت: چه عجیب!
من نگاهش کردم و نفهمیدم که چرا این حرفو زد. بعدش هم سرشو کج کردو رفت داشت با خودش زیر لب چیزی می گفت، هر چی بیشتر دقت کردم، کمتر چیزی دستگیرم شد.
می دونید فکر کنم نباید بهش در مورد حوا حرفی می زدم و یا حتی در مورد آدم.
اصلا باید از سلام کردن، از سلام شنیدن پرهیز کنم.
شایدم بهترش اینه که دیگه خواب نبینم.