Saturday, February 2, 2008

فاصله

فاصله ام بسیار است
تا چشمان مادرم
فاصله ای بسیار
تاچشمانی
با لفافه مات
گوش می ایستم
در پی صدایی آشنا
بی وقفه
صدای باران است
وگاه صدای موسیقی
از پس دیوارها
اما می شنوم
تا آغاز دور متناوب یخچال
صدای تق تق زانوانش را
در نیمه شب
آری می شنوم
صدای تنهاییست
این جا
و فاصله ام برای گریستن
برای گریستن
بسیار

No comments: