فاصله ام بسیار است
تا چشمان مادرم
فاصله ای بسیار
تاچشمانی
با لفافه مات
گوش می ایستم
در پی صدایی آشنا
بی وقفه
صدای باران است
وگاه صدای موسیقی
از پس دیوارها
اما می شنوم
تا آغاز دور متناوب یخچال
صدای تق تق زانوانش را
در نیمه شب
آری می شنوم
صدای تنهاییست
این جا
و فاصله ام برای گریستن
برای گریستن
بسیار
تا چشمان مادرم
فاصله ای بسیار
تاچشمانی
با لفافه مات
گوش می ایستم
در پی صدایی آشنا
بی وقفه
صدای باران است
وگاه صدای موسیقی
از پس دیوارها
اما می شنوم
تا آغاز دور متناوب یخچال
صدای تق تق زانوانش را
در نیمه شب
آری می شنوم
صدای تنهاییست
این جا
و فاصله ام برای گریستن
برای گریستن
بسیار
No comments:
Post a Comment