Wednesday, April 16, 2008

گمنام

پرنده پرواز کرد
من مانده در اتاق
تکرار می کنم
روز های یک شکل را
ناله نمی کند نی
مار در کویر گم شد
و آتش خاموش گشت
مبهوت صحرا منم
در گوشه اتاق
بیابانگردی تنها
کوله بارم بر سر چوب
به خواب می روم بر تخت
و بیدار می شوم
از پرتو خورشید ظهر
با صدای بوق ها
گمنام گمنامم
در وسعت این شهر
بهتر از این دلیلم نیست
برای زیستن
از آن زمان
که فراموش شدم

No comments: