Tuesday, October 16, 2007

صدای سکوت



صدای سکوت

در سکوت طنین صدایی می آید از خاطره ای آهنگین، افکارم با او می رود و پریشانی اش که صادقانه بود در خاطرم نقش می بندد
نت های موسیقی از پی هم می روند وپریشان می شوم از پریشانی اش، از تنهایی اش
به دست تباهی سپرده ام همه خاطره ها ی گذشته را و کسی چه می داند چه خاطره ای خواهد شد این سرگذشت هایی که با فاصله از هم آغاز شده اند و در نقطه ای تلاقی کرده اند
جبر زمانه، تبعیض روزگار طبقه بندی می کند ودر فاصله می گذاردمان، از ابدیتی آرمانی خرده های شکسته ای می سازد نامفهوم وگنگ
سکوت تنها گریز است، برای دوستی، برای مهر، برای عشق. راه عبوری نیست، جاده مسدود است یا در بهترین وجه در حال تعمیر. ما از پشت دیوار سرک می کشیم وقایم می شویم تا نگاه هایمان به هم تلاقی نکند، بیچاره دل که تلاقی می خواهد، با نگاه نیز سخن نه؟ این منتهای بی انصافی است. دلم تلاقی، دلم پریشانی می خواهد
کاش سرمایه هایم را توان بخشیدن بود، به دنبال راه می گردم همچنان وبه دنبال نوای موسیقی می روم همچنان... سرمایه هایم را خواهم بخشید می دانم، تا افزون گردد مانند تصویرم در آینه های شکسته. دستم را در برابر آینه گذاشته ام تا تصویرش دستم را بگیرد، تا شاید جرقه ای زده شود در تنهایی ام تا آفرینش خدا بار دیگر بیافریند مرا. صدای موسیقی می آید همچنان صدای دریا، صدای پرنده، صدای سکوت وتنهایی

No comments: