روزی روزگاری یه شهریار کوچولو بود که تو اخترکی زندگی می کرد که
همه اش یه خورده از خودش بزرگتر بود
وواسه خودش پی همزبونی می گشت
دلیل وجود شهریار کوچولو این بود که تو دل برو بود ومی خندید
ودلش یک بره می خواست
وبره خواستن خودش بهترین دلیل وجود داشتن هر کسی است
می دونید" اگزوپری" خودش، هیچ وقت با معشوقش به سازش نرسید ودریک حادثه هوایی اخترک گنده زمین رو برای همیشه ترک کرد
همه اش یه خورده از خودش بزرگتر بود
وواسه خودش پی همزبونی می گشت
دلیل وجود شهریار کوچولو این بود که تو دل برو بود ومی خندید
ودلش یک بره می خواست
وبره خواستن خودش بهترین دلیل وجود داشتن هر کسی است
می دونید" اگزوپری" خودش، هیچ وقت با معشوقش به سازش نرسید ودریک حادثه هوایی اخترک گنده زمین رو برای همیشه ترک کرد
No comments:
Post a Comment