Friday, October 19, 2007

شام شب شکر گزاری در ظرف پر از کثافت

من عاشق کورت ونه گوت هستم . او یکی از نویسندگان محبوب من است
زمان لرزه" یکی از آخرین نوشته های اوست"
:تناقض جالبی در دو بخش کتاب اوست خودتان می توانید ان را بخوانید
:فصل 1
من در سخنرانی هایم می گویم یکی از وظایف مهم هنرمندان این است که به اندازه سر سوزنی مردم را به ادامه زندگی تشویق کنند
آن وقت حضار می پرسندآیا هنرمندانی را می شناسم که موفق به انجام این کار شده باشند، من جواب می دهم
"بیتلز"
به نظرم تکامل یافته ترین مخلوقات زمینی، زنده بودن را شرم آور وحتی چیزی بدتر از آن می دانند.
، دیگر چه برسد به موارد بحرانی تر
مثل وقتی که ارمان گرایان به صلیب کشیده می شوند
دو نفر از زنان مهم زندگی ام، یکی مادرم ودیگری تنها خواهرم آلیس یا آلی
که هم اینک آن بالا در بهشت اند، از زندگی متفر بودند وان را با صراحت بیان می کردند
آلی فریاد می زد تسلیم، تسلیم
مارک تواین، با مزه ترین آمریکایی دوران خودش، در هفتاد سالگی
مثل من به این نتیجه رسید که زندگی برای خودش ودیگران آکنده از فشار های روحی است
واین چنین نوشت
از زمانی که به بلوغ رسیده ام، هرگز دلم نخواسته است که از دوستانم که به دیار باقی شتافته، دوباره زنده شود
او این جملات را در مقاله ای آورده که پس از مرگ ناگهانی دخترش ژان نوشته است
گر چه عمر تواین به جنگ جهانی اول نرسید، ولی چنین دیدگاهی داشت
مسیح در موعظه اش بر بالای کوه گفت که زندگی چقدر مزخرف است
" آنان که سوگواری می کنند، آمرزیده خواهند شد"
"بردباران آمرزیده خواهند شد"
"آنان که برایکار خیر تشنه وگرسنه می گردند، آمرزیده خواهند شد"
این جمله هنری دیوید تورو هم شهرت زیادی دارد
"زندگانی توده مردم درماندگی ای خاموشی است"
پس به اندازه سرسوزنی هم عجیب نیست کخ ما اب وهوا وخاک را آلوده کنیم
ودستگاه های فریبنده ونابودگر نظامی وصنعتی بسازیم
بیایید برای یکبار هم که شده رک وراست باشیم
زیرا عملا برای همه ما دنیا در اینده نزدیک به پایان نخواهد رسید
پدرم، کورت سینیور، که معمار بود، سرطان داشت
پانزده سال پس از خود کشی همسرش، پلیس او رابه جرم متوقف کرد متوقف کرد وتازه معلوم شد
او پس از بیست سال بدون داشتن گواهینامه رانندگی می کرده است
می دانید پدرم به افسری که جلویش را گرفت چه گفت؟
" خب شلیک کن"
فتس والر پیانیست آفریقایی آمریکایی سبک جاز همیشه وقتی خیلی خوب پیانو میزد و اجرای درخشانی داشت
یک جمله را باصدای بلند فریاد فریاد می زد
"لطفا حالا که سرخوشم یک نفر مرا با تیر بزند"
امروزه استفاده از اسلحه گرم به راحتی استفاده از فندک است
قیمتش هم مثل قیمت توستر هاست خیلی ارزان است
وهرکسی هوس کشتن پدرش یا فتس یا ابراهام لینکن یا جان لنون یا مارتین لوتر کینگ جونیور
یا زنی را داشته باشد که کالسکه بچه اش را هل می دهد
می تواند از اسلحه استفاده کند
واین گفته کیلگور تراوت، نویسنده مسن داستان های علمی تخیلی را به همگان ثابت می کند که
" زنده بودن یعنی یک ظرف پر از کثافت"
:فصل 57
از مغازه روز نامه فروشی یک خیابان را به سمت پایین می روم تا به مرکز خدمات پستی برسم
آن جا مخفیانه عاشق زنی هستم که آن طرف میز نشسته است
کاغذ هایم را داخل پاکت مانیلی گذاشته ام
آدرس را هم رویش نوشته ام ومی روم انتهای صف می ایستم
حالا تنها کاری که باید بکنم پست کردن نامه ام است. به به به
زنی که انجا عاشقش هستم این را نمی داند
می خواهید درباره قبافه های بی روح صحبت کنید؟
!وقتی چشمانم در چشمانش می افتد، انگار دارد به یک طالبی نگاه می کند
چون او همیشه نشسته است و پیشخوان بلندی هم بین ماست و چون پیراهن های گشاد می پوشد
تا الان فقط از گردن به بالایش را دیده ام. همین کافی است
گردن به بالای او مثل شام شب شکر گذاری است
منظورم این نیست که او شبیه یک دیس بوقلمون وسیب زمینی های شیرین وسس کرانبری است
بلکه او به من این احساس را می دهد که انگار همین چیز ها را جلویم گذاشته اند تا بخورم
بفرمایید بفرمایید
حتی اگر ارایش نکند، باز هم به نظر من گردن وصورت وگوشها وموهایش شبیه مهمانی شب شکر گذاری است
با همان چشم ها ولب هایش چه افسون ها که نمی کند
یک روز ازدختر کنت دراکولا ویک روز از مریم مقدس تمبر می خرم
این بار شبیه اینگرید برگمن در فیلم استرومبولی شده است
اما هنوز فاصله زیادی از او دارم
پیرمردان وپیرزنان گیج ومنگ زیادی که دیگر قادر به شمردن پول هایشان نیستند
ومهاجرانی که تند تند کلمات نامفهومی را ادا می کنند ودلشان خوش است انگلیسی حرف می زنند،جلویم اند
سعی می کنم از این زمانی که در صف ایستاده ام نهایت استفاده را ببرم
من درباره شغل های مسخره وکارفرماهای مزخرفی که هرگز با آنها کار نخواهم کرد
و بخش هایی از جهان که هرگز نخواهم دید
وبیماری هایی که امیدوارم به ان ها هیچ وقت مبتلا نشوم
وانواع مختلف سگ هایی که مردم داردن ومسائلی از این قبیل
چیز های زیادی یاد می گیریم
از طریق رایانه؟ نه، من این کار را به وسیله هنر از دست رفته گفتگو انجام می دهم
بالاخره تنها زنی در سراسر جهان می تواند مرا از صمیم قلب خوشحال کند
نامه ام را وزن می کند ورویش مهر می زند
وقتی روبروی او هستم نیازی نیست لبخند تصنعی بزنم
به خانه بر می گردم. روز خوبی را پشت سر گذاشته ام
گوش کنید: ما به این دلیل روی کره زمین زندگی می کنیم که از زندگی لذت ببریم
به حرف کسانی که به شما چیزی غیر از این می گویند گوش ندهید

No comments: