Saturday, October 27, 2007

انرژی هسته ای

من اگر سرگشته ام وآواره
اما هنوز چشم امیدم به کورسویی ست در دل بی انتهای شب
و ایمانم برای زندگانی آن قدر مستحکم است
که نه دژخیمان ونه شکنجه گران را توان مبارزه با آن نیست
من یک مبارز زاده شده ام
نه برای هم نوعم، نه برای سرزمینم، نه برای تمام اسطوره ها ی تازه به دوران رسیده
من مبارزه می کنم برای لبخند، برای مقاومت
در تنگنای نا امیدی
برای اسطوره فراموش شدهء زندگی
برای گفتگو
برای با هم بودن
خندیدن برای خندیدن
گریستن برای گریستن
ناسزا گفتن برای ناسزا گفتن
و شاید دوست داشتن برای دوست داشن
من یک مبارزم
برای زیستن
برای توقف اندیشه و حس نکردن تیک تیک ثانیه شمار ساعت
که در مدار همیشه اش سرگردان است
اما مسیر من رو به جلوست به سوی کورسویی که به دان دسترسی نیست
من یک مبارزم با لباس های خانگی
با دامن گلدار، با پیش یندی به کمر
با پختن غذایی که گاه می سوزد
اما گرسنگی را بر طرف می کند
من یک مبارزم
گلدان گل پرورش می دهم
حیاط باغچه را جارو می زنم
وته سیگار هایم را یواشکی جمع می کنم
اما با این حال مبارزه شغل من است
جنگجو به دنیا آمده ام
بزرگترین عذاب دشمنانم زندگی است
:من لبخند می زنم
"درد های شما بر من بی اثر است"
لبخند من انرژی هسته ای است
باور نمی کنید؟
.تنها می شود به شما لبخند زد

No comments: