Saturday, September 4, 2010

نجیب زاده ی عجیب

نجیب زاده ی عجیب / مروری بر مجموعه داستان چیزها نوشته پیمان چهرازی / افراز/ 1389





“چیزها" عنوان مجموعه داستان کوتاهی ست نوشته ی پیمان چهرازی که نشرافراز به تازگی منتشر کرده است .

در ابتدای کتاب با شعری روبرو می شویم که همچون مقدمه ای ما را به سمت داستان ها می برد، شعری که شاید به ما یادآوری می کند داستان های کوتاهی که در صفحات بعد خواهند آمد از دل شعر قد کشیده اند و با این حال ترجیح داده اند تا به قالب داستان های کوتاه درآیند، همان طور که خود داستان ها نیز در سیر مجموعه روندی خاص را طی می کنند، مجموعه ای که " شدن" را با خود به همراه دارد : "اذان مغرب/ زنگ مدرسه بود/ از بی شمار پنجشنبه های رهایی / چشم وا کردیم و قد کشیدیم/ آغوش ها اندازه نشد/ به پنجره ها خیره شدیم".

"تندیس" اولین داستان مجموعه است، داستانی که به یادِ فرانتس کافکا نوشته شده است و خواه نا خواه به شما برای خواندن داستان جهت می دهد و سبک ادبی خاصی را پیش می کشد. راوی در این داستان نمی خواهد دیگر به سراغ گذشته برگردد...او نمی خواهد به تندیس تبدیل شود. او از کابوس تندیس شدن یا به عبارتی مسخ شدن می گریزد و در انتهای همین داستان می گوید: "خواب بوده ام. روبه روی صندوقچه نشسته ام. بلند می شوم. شیر آب را باز می کنم. صدای آب را می شنوم. دست هایم را پُرِ آب می کنم . به صورتم می پاشم. دوباره، دوباره. در آینه نگاه می کنم. نفس راحتی می کشم. بعدِ یک مُسکّن قوی، می شود روز آرامی باشد". و به این ترتیب نویسنده شالوده ی روایی داستان هایش را در اختیار ما قرار می دهد: "همزادیِ واقعیت ودرد". او با خود در جدال است، نمی خواهد غرق این دنیای خواب آلوده شود به همین دلیل آینه را از روبرویش بر نمی دارد، او نگران است. نگاه کردن به آینه و دیدن چهره ی واقعیِ چیزها همیشه کار آسانی نیست، شهامت لازم دارد، شاید روزی در آینه نگاه کنید و موجود دیگری به جای خود در آینه ببینید.

عنوان کتاب و نام بیشتر داستان ها از چیزها می آید. نویسنده می خواهد به اشیاء و به جزئیات بپردازد، چندان تمایلی ندارد تا روایت هایش را صریح و بی پرده در میان بگذارد، از روایت می گریزد، فصل هایی از زندگی روزمره را کنار هم قرار می دهد، روایتِ گریز از سنتِ شهر های کوچک و گردوغبار گرفته وگرفتاری درگمنامی و بی بندوباری شهر های بزرگ : کار، پول، خانه، خیابان و تاکسی ...اما بیش از هر چیز در عمق لحن نوشتاری سرد وخنثی و اداری وار خود به روابط میان انسان ها و به شرایط پیچیده ی روزگار نقب می زند. شخصیت های داستان هایش رفتارِ نجیب زادگان را در پیش می گیرند، سلام وخداحافظی را فراموش نمی کنند- واژه های مهربان، مودب ومحترم از واژه های کلیدی راوی در توصیف انسان ها محسوب می شوند-، مانند "ورتر جوان" عاشق می شوند و رنج می کشند. او یاد رمانتیک های قرن هجده را زنده می کند، به عنوان مثال در داستان " قلب"، راوی از دوست جدا شده است ، از خانه ی دوست بیرون می زند، سوار تاکسی می شود، گفتگویی می کند و در انتها بعد از دادن پول به راننده تاکسی، دستی به نشانه ی احترام برایش بلند می کند، و بعد تلخی های زندگی را با یک آرامبخش قوی فرو می دهد. واقعیت، درد و مُسکّن بخش جدایی ناشدنی شخصیت های داستانیِ اوست. نویسنده بر خلاف عنوان کتاب بیش از همه چیز به آدم ها و به "دیگری" است که اهمیت می دهد، یا حتی در داستان "دندان"، راوی حسرت می خورد برای دندانی که جزو مایملک طبیعی اش بود، انگار درباره ی کسی حرف می زند : " باید از دندان های دیگرم مراقبت کنم، اگر مراقبت من دردی را دوا کند، اگر بتوانم در برابر فرسودگی آن ها کاری بکنم". راوی نماینده ی آدم های حاشیه ای است، آدم هایی که در حال فرسوده شدن هستند، در جامعه ای که هنجارهایش سخت جابجا شده است و هر کس که خود را با این هنجارها وفق ندهد، گویی محکوم است به گوشش سیلی بزنند، به راحتی سرش کلاه بگذارند و یا دست به سرش کنند.

به راحتی می توان از ورای نام داستان های چهرازی، مثل " تندیس"،" کفش"، "قربانی"، "سیگار" و غیره به مسائل و معضلات امروزین جامعه ی ما همچون فرسودگی، ستمدیدگی ،بی اعتمادی، مواد مخدر وبیکاری وغیره و یا مسائل همیشگی انسان چون تنهایی، عشق، مرگ و دوستی رسید. در اینجا در حقیقت "چیزها" پیکان هایی کوتاهند که مستقیم به قلب واقعیت ها می زنند، واقعیت هایی که محصولات جامعه ای سودازده به شمار می روند. اگرچه واقعیت ها چندان دلپذیر نیستند، با تمامی این احوال اوبه طورکامل از واقعیت نمی گریزد، او سعی می کند بپذیرد: "می توانست بدتر از این هم اتفاق بیفتد" ، یا از علم قیاس بهره بگیرد تا زندگی را قابل تحمل تر کند: " چون قیاس بین روز ها باعث می شد امید برقرار بماند و آن طور که شنیده ام، امید از لوازم است".

به نظر می رسد راوی هنوز کاملاً ایمان و اعتقاد خود را به ادامه از دست نداده است، گویی از میانه های قرن هجده سوار بر ماشین زمان شده است و به ناگاه در اوایل قرن بیست و یک ، در کشوری پیاده شده که سنّت و مدرنیته اش به شدت درهم وبرهم است، اندیشه اش وارداتی است و ادبیاتش در حال دست و پا زدن. اما او با این ادبیات آشناست و تلاشش فرارفتن از اسطوره های فرسوده ی ادبی است که غرق دردنیای هپروت و نگاه کردن از روی دست دیگری هستند. او در این مجموعه سعی دارد تا در قالب بندی های رایج جای نگیرد، ادبیات را خرج زندگی اش نمی کند بلکه این زندگی اوست که خرج ادبیاتش می شود. او نجیب زاده ی عجیبی است در دنیای بیرحم ما،اماای کاش در این عرصه ی پُر آشوب، از قرون پیش تری می آمد، دست کم از دوران شوالیه ها، بلکه لباس های آهنی و محکم تری به تن داشت.



پیمان چهرازی متولد سال 1353، فارغ التحصیل رشته ی عکاسی است که اولین مجموعه از داستان های کوتاهش در اردیبهشت امسال در نمایشگاه کتاب عرضه شد.

No comments: