Sunday, November 4, 2007

افسوس

" ترجمه ای ناقص از قطعه ای ازنمایشنامه منظوم "فاوست
افسوس، افسوس. که دنیا واژگون وویران شده وعظمت وزیبایی آن آشفته گشته است
گویی نیمه خدایی با ضربت دست نیرومند خود همه چیز را در هم کوبیده واز هم گسسته است
اکنون ما بار دشواری ها را به دوش می کشیم وبردباری می ورزیم
در افسوس دنیای زیبا وگم شده ای که در هم کوبیده وآشفته گشته، می گرییم
ای فرزند قادر زمین! با دستان نیرومندت دنیا را از نو برپا کن
و در روح خود آن را بر پایهء با عظمت تری برفراز
تا انسان باز در روشنایی ترانه های زیبا سراید
تا تمام اندوه های گذشته را در آن غرق کند

1 comment:

Anonymous said...

فاوست:آه ! اي اشباح نفرين شده! چقدر اين بي نوا نوع بشر را آزار مي دهيد
چقدر شكنجه اش مي كنيد
با اين كار شما روزهاي هر چه خوش ترش را
به كلاف هاي زشت سر در گم نا كامي مبدل مي سازيد
چه سخت است خود را از ديو و شيطان رها كردن
گره خوردگي روحي نمي تواند باز شود
ولي قدرت تو اي نگراني هر چه زيركانه هم كه باشد
من نمي خواهم بدان سر فرود آورم

نگراني:پس اين دم كه سر انجام با افسونم تو را
به نبرد مي خوانم و ميروم،تجربه اش كن
آدمي در سراسر زندگي اش كور است
تو،فاوست،در اين پايان زندگي كور شو