Wednesday, November 14, 2007

انتظار

صدای گریه نوزادی می آید
وصدای تپش های فلبی گم شده است
هنوز کابوس ها
هنوز رویاهایش را به یاد دارد
این جا بیمارستان است
بسی بزرگ تر
اما تنها تر
هنوز نمی داند که کسی می تواند دستش را بگیرد
و یا هیچ سینه ای به خود راهش دهد
هنوز شبهای تاردنیای وارونه
و صدای تپش های قلبی را
در ازدحامی از صدا ونور
گنگ وار جستجو می کند
انتظارتاریکی ست
همچون چشم هایش که تار می بیند
وگریه می کند گاه و بی گاه
بر او چه رفته است
بر او چه خواهد آمد
دنیای دیگری ست
این دنیای وارونه

No comments: